Clik here to view.
عشق افسانه است...
من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد اشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گر چه تو تنها تر از ما می روی...
View ArticleClik here to view.
ترانه ی عشق و خاطره...
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت رو پر پرنده رو ابرها بیا بنویسیم روی برگ روی آب توی دفتر موج رو دریا بیا بنویسیم که خدا ته قلب آینه است مثل شور فریاد یا نفس تو حصار سینه است با همیشه...
View ArticleClik here to view.
بی وفایی
بعد عمری بی وفایی ... با رقیبان آشنایی رفتی و دیدی که تنها ... جز من افتاده از پا در جهان یاری نداری در شب تاریک غمها ... یار غم خواری نداری ای دریغ از آن همه دل دادگی ها سادگی افتادگی آزادگی...
View ArticleClik here to view.
شب
ای شب چه بسر داری...بر گوشه خبر داری از عاشق بیمار...از مردم بیدار ای شب چه غم افزایی غم بر سر غم هایی مرغ سحرت کو...عزم سفرت کو چون نام شب آید جانم به لب آید شب آید و با...
View ArticleClik here to view.
مرگ عشق
آرزو دارم شبی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی می رسد روزی که شبها در کنار عکس من نامه...
View ArticleClik here to view.
ولنتاین
روز ولنتاین روز والنتین یا والنتاین،(روز عشاق یا روز عشق ورزی) عیدی در روز 14 فوریه یا 25 بهمن ماه و بعضی سالها 26 بهمن ماه و در برخی فرهنگ ها روز ابراز عشق است. در این روز دخترها و پسرها...
View ArticleClik here to view.
شب جدایی
ای شب جدایی که چون روزم سیاهی ای شب کن شتابی آخر زجان من چه خواهی ای شب نشان زلف دلبری،زبخت من سیه تری،بلا و غم سراسری تیره همچون،آهی ای شب کنی به هجر یار من،حدیث روزگار من،بری زکف قرار...
View ArticleClik here to view.
Article 2
افسوس می خورم ... چرا؟ چرا با رفتن تو ... بهار می آید؟ آمدی در سرمای زمستان به سردی زمستان بودی به غم انگیزی شبهای تنهایی به خشکی برف ... می روی بهار می آید... به نظر معامله خوبی است...
View ArticleClik here to view.
دلتنگی...
تو هرگز دلتنگی چشمانم را ندیدی وتصویر خاموشی قلبم را در روشنای آرزوهایت تو فریاد سکوتم را... در میان واژگان روزمره زندگی نشنیدی تو فرصتی نداشتی... برای برداشتن سیب سرخی از دستانم...
View ArticleArticle 0
از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان از من آزرده دل کی دگر بینی نشان رفتم که رفتم از من دیوانه بگذر بگذر ای جانانه بگذر هر چه بودی هر چه بودم بی خبر رفتم که رفتم شمع بزم دیگران شو جام دست این و آن شو...
View Article
